من. دوستم. مهدیس

این روزا خیلی برام سخت میگذره ولی میگذره عشقم میدونم من زود فراموشت شدم ولی تو از یاد من نمیری  هر روز که میگذره فراموشت میکنم ذره ذره از وجودم کم میشه میدونم ی روز به حرف من میرسی که همه دارن دروغ میگنو حسودیمونو میکنن میدونم ی روز بر میگردی شاید چند روز دیگه شاید 1ماه دیگه شایدم 1سال دیگه ولی اون روز من دیگه نیستم اگرم باشم دیگه اون فرنوشه سابق نمیتونم برات باشم. 

شب یلدا تولدمه میخوام کلآ شمارمو عوض کنم میخوام به خودم طلقین کنم هیچ وقت ندیدمشو باهاش نبودم میخوام کلآگذشتمو فراموش کنم میخوام آینده ی آدمه دیگه ای باشم. 

بعد از چند روز که از زایمانه دوستم میگذره دیروز با مامی و امیر رفتیم دیدنش خدارو شکر حالش خوب بود سر پا بود اسم دخترشو گذاشته (مهدیس ) داد بغلم  ی لحظه بغض کردم با خودم گفتم خدایا یعنی روزی میشه منم مادر شم اینجوری بچمو بغل کنم شیرش بدم بهش محبت کنم! 

ای کاش اون روزا که مادر بزرگم.عمه هام.مادرم.پدرم که میگفتن فرنوش این کارا آخر عاقبت نداره به حرفشون گوش میکردم فک میکردم همه دشمنم هستنو دوستام واقعآدوست ای کاش جواب هیچ پسریو نمیدادم که الان شاخ بشن بگن ما با فرنوش س ک س داشتیم در حالی که هیچی بین ماها نبوده. 

خدایا از توام گله دارم یکی واقعآ میره س ک س میکنه کسی صداش در نمیاد من که کاری نکردم اینجوری میگن! 

 خدایا تو بالا سرمی همه چیو میبینی منم اینو میدونم که هستیو میبینی ولی قبول کن گاهی بی انصافی میکنی!