وقتی بهترین دوستت میشه بهترین دشمنت!

چند روز پیش پسری که همه جا آبرومو برده بود بهم زنگ زدو ازم حلالیت خواست! 

منم گفتم خیلی وقته بخشیدمش ولی سپردمش دست خدا . همه ی ماجرارو برام تعریف کرد ی دوست دارم خیلیم نه ولی صمیمی بودم باهاش اونم این پسررو بهم معرفی کرد و گفت پسره خوبیه و ازین جور ک.س شعرا خلاصه که ماهم ساده عکس دادیم به پسره همین که باهاش تموم کردم چند روز بعدش شدیم سوپر استار شهرمون از پچ پچ مردمو نگاهاشون خسته شدم خب مگه چیه عکسه دیگه لباس دارم لخت که نیستم. اصن به ی ورم چیکار کنم که مردم بد نگا میکنن من برا خودم زندگی میکنم نه مردم ک.س ننشون ! 

خلاصه که گفت من کاره ای نیستم و اون دوستت باعث شد که آبروتو ببرم منم بهش گفتم مرسی که همه چیو گفتی ولی بدون خودتم خواهر داری خورشید پشت ابر نمیمونه همچین آبروشو ببرن بچزوننت که خودتم خبر نداشته باشی! خودشو دست بالا گرفته میگه فک نکنم کسی جرئت داشته باشه به خواهر من نزدیک شه چون هرچی پسر تو این شهر بوده خواهراشونو کردم زدم زیره خنده گفتم بلکه خواهر نداره همش پسرن اونوقت چی؟ قفل کرد بعد چند دقیقه میگه مادر که داره! ای خدا خلاصه کلی خندیدم انگار این همون آدم نیست که هر روز از زیر کتک  همون پسرایی که مثلآتو خیال خودش کرده جون سالم به در نمیبرد. 

هی اصن فکرشم نمیکردم هانیه دوستم این کارو با من بکنه یادش رفته وقتی میرفت مهمونی میومد ازم لباس میگرفت.کیف .کفش میگرفت بخدا هر دفه که باهاش رفتم بیرون بردمش کافی شاپ ی بارم حساب نکرد هر وقت پول میخواست بهش میدادم الانم که الانه 30تومن دستش دارم نمیاره بده بعد حرف زدنی مال و اموالشونو میکشه به رخ. 

ی بار بهش میگم میگم تو که دم از مال و اموال میزنی چرا رفتین محله ی فقیر نشین چرا خونتون 2پله میخوره میره پایین؟ مگه نمیگی مایه دارین پس بیاین این بالاها. ماشین ندارن میگه بابام زانتیا میرونه .      استخفرلا آخه من به این بشر چی بگم! 

دوتا خواهر همچینم لباس میپوشن یکی ندونه فک میکنن ددش  کارخونه ی چی توز داره که دختراش اینجور میپوشن. 

دیگه چیز دیگه ای نمیگم غیبت گناه داره! 

. 

. 

. 

. 

خدایا آنچه از ما دریغ میفرمایی بر ما دریغ نفرما!      خدایا نفرما!

....آمین! 

. 

.صلوات................!