دیروز رفتم دانشگاه کلی خودمو گرفتم پسرا اومدن میگن چیه فرنوش جون ژست سال 91.
جم کن بابا اصن بهت نمیاد یکم بتوب بخندیم منم انگار نه انگار یکیش انقد انگولک بازی دراورد آخرش صدای من درومد!
بعده ادبیات ریاضی داشتیم که اومدن گفتن استاد نمیاد پاشیده شین برین هفته بعدم نیس نیاین ماهم از خدا خاسته گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم بریم خیابونارو متر کنیم که با برو بکس رفتیم!
3تا دختر بودیم با ی پسر!
پسره خیلی نازه از هممونم کوچیکتر متولده73. ولی وقتی نگاش میکنی انگار 25.26سالس.
3تادیگه از پسرای دانشکده که ک.و.نشون داشت میسوخت تو خیابون هی متلک میپروندن بهش مام میگفتیم بیخیال شو جوابشونو نده اونا25.26.27ساله بودن بهش میگفتن پترس!
یکی از دوستام که باهاشون همسایه بود سوار تاکسی شدن رفتن!
حالا این پسرا گیر دادن به ما که پسر کیه ماهم چیزی نگفتیم!
ی مزاحم داشتم اولش دوستم بود که گفته بود میخوام ببینمت گفتیم باشه بیا دوستم عاشقش شد بهش گفتم بیا باهاش دوس شو اونم نشد دوست همون دوستمم اومد از من خوشش اومد بسی حال کردیم .
دیگه عرضی نیس تا بعد
3 تا دختر با یه پسر بودید
ها ....دانشگاه فقط منو کم داره یعنی برم دانشگاه گاو میکنم توش
3 ماه دیگه از خدمتم مونده
فردا روز مراجعتمه باید برگردم هنگ مرزی مرخصیم تمومه
ببینم علمی کاربردی جور میشه بیام یا نه شهریور
رشته کامپیوتر درس میخونی
خوشم میاد چون خوره اینترتم و کامپیوتر ولی شاید برم یه چیز یدگه نیدونم چی .....ببینم چی میشه
تو همون سربازی تو برو لازم نکرده بری دانشگاه!
متاسفم برای هر چی دانشجوهه
پس خدا منو دوست داره که تا حالا دانشجو نشدم
آره دیگه خلایق هر چه لایق!
سلام طوری فرنوش ببین خانمی من عکس تو تو وبلاگ قبلیت دیدم ولی فکر نکنم خودت باشی چون عمرن این خوشگلی باشی
خودم نبودم پ کی بود؟ عمم بود؟
نه عکس خودشه ولی فط قیافه ش خوشگله خیلی بی معرفته! خیلیم ساده! خیلیم.....................................................
ریدم تو هر چی دانشگاهه تمومم نمیشه دیگه
شیطونه میگه این آخر ترمی برو انصراف بده ها
دوستت دارم هایت را
باور می کنم...
درست مثل امضای آخر نامه هایت
که می گویی خون است،
ولی طعم آب انار می دهد...!
خیلی باحال بود مرسی!
آدرس وب جدیدتو بدی بد نیستا!!!!!
انقد حال میده با یه ژسر از خودت کوچیک تر درای کون بقیه رو بسوزونی!
بله!