ی7خط روزگار درعین سادگی

دختری که اول بوس بر لبت زد دلیل بر خراب بودنش نیست!

ی7خط روزگار درعین سادگی

دختری که اول بوس بر لبت زد دلیل بر خراب بودنش نیست!

دیروز...!

دیروز رفتم دانشگاه کلی خودمو گرفتم پسرا اومدن میگن چیه فرنوش جون ژست سال 91. 

جم کن بابا اصن بهت نمیاد یکم بتوب بخندیم منم انگار نه انگار یکیش انقد انگولک بازی دراورد آخرش صدای من درومد! 

بعده ادبیات ریاضی داشتیم که اومدن گفتن استاد نمیاد پاشیده شین برین هفته بعدم نیس نیاین ماهم از خدا خاسته گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم بریم خیابونارو متر کنیم که با برو بکس رفتیم! 

3تا دختر بودیم با ی پسر! 

پسره خیلی نازه از هممونم کوچیکتر متولده73. ولی وقتی نگاش میکنی انگار 25.26سالس. 

3تادیگه از پسرای دانشکده که ک.و.نشون داشت میسوخت تو خیابون هی متلک میپروندن بهش مام میگفتیم بیخیال شو جوابشونو نده اونا25.26.27ساله بودن بهش میگفتن پترس! 

یکی از دوستام که باهاشون همسایه بود سوار تاکسی شدن رفتن! 

حالا این پسرا گیر دادن به ما که پسر کیه ماهم چیزی نگفتیم! 

ی مزاحم داشتم اولش دوستم بود که گفته بود میخوام ببینمت گفتیم باشه بیا دوستم عاشقش شد بهش گفتم بیا باهاش دوس شو اونم نشد دوست همون دوستمم اومد از من خوشش اومد بسی حال کردیم . 

دیگه عرضی نیس تا بعد

کاش فردا نرسد...!

کاش فردا نرسه امروز نرفتم دانشگا همه رفته بودن فیزیک کلی درس داده. 

آخه یکی نیس بگه کامپیوتر چه ربطی به فیزیک داره!!!!!!!!! ها شما بگین؟ 

 

خلاصه اینکه ک.و.نمون پارس از فردا! کلاسمم از 2تا 7. 

اصن حسش نیس برم کاش دوباره عید بشه!

سیزده بدر...!

سیزده بدرتونم مبارک باشه...! 

جای همتون خالیه الان تمام جدوآبادمون ریختن تو باغ همه یا با شوهریشونن یا نامزدشون مام کز کردیم تنها ی گوشه داریم آپ میکنیم! 

خدا قسمت کنه سال بعد مام با شوهریمون باشیم! اااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدا بشنو صدامو 

خاک برسرم از فردام دانشگاه شروع میشه اصن حسش نیس برم چون اصن درس نخوندم  پنجشنبه قراره امتحان بگیرن میخوام بپیچونم از شنبه برم! 

میتونین تو اون یکی وبلاگم منو رویت کنین عکسمو گذاشتم فقط بجای blogsky/blogfaرو بزنید! 

                                      

 

                                 دوکستون دارم!

روزهای پایان...!

میگویم این عید چه زود تموم شد انگار همین دیروز بود از 22 اسفند دانشگاهو تعطیل کردیم. اصن لای کتابامو باز نکردم ببینم چی داره خیلی سختمه درس خوندن.دوس ندارم برم دانشگاه . دوستام میگن از سه شنبه بریم ولی اصن حسش نیس شاید از شنبه رفتم. امروز دوستم اومده بو با دخترش مهدیس واااااااااااااای چه جیگری شده بود از وقتی اومدن بغلم بود تا موقع رفتن! خیلی دوکسش میدارم!

بی تفاوت...!

نمیدونم چرا این روزا نصبت به وبم بی تفاوت شدم! 

شاید روزام تکراریه! 

ای خدا ی روزه تازه میخوام که تکراری نباشه!